داستان 9دهه کار یک کارآفرین کهنه کار:
از دستمزد یک ریالی حاج علاء میرمحمدصادقی تا گرفتن حکم از امام (ره) برای اتاق بازرگانی
خبرحرفه ای/ متولد 1310 است و 87سال سن دارد اما هنوز فهرستی از مسئولیتهای سنگین را در بخش خصوصی و عمومی عهده دار است و سرحال یک ساعت مصاحبه می کند، از 9سالگی با دستمزد روزانه یک ریال بابت 12 ساعت کار در کارخانه نور، اولین کارخانه ریسندگی اصفهان، کار خستگی ناپذیر را از دوران کودکی شروع کرده است! تا اکنون بجز مدیرعاملی یک مجموعه تولید گچ ،نایب رییسی اتاق بازرگانی ایران و تهران، ریاست هیات مدیره سازمان اقتصاد اسلامی، ریاست اتاق مشترک ایران و کانادا و چندین مسئولیت دیگر را عهده دار است، اغلب زمان کاری خود را در یک ساختمان هفت طبقه در خیابان شهید بهشتی تهران می گذراند که روزگاری دفتر کمیته تنظیم اعتصابات در ماه های قبل از پیروزی انقلاب بوده است و بزرگانی مانند شهید بهشتی، شهید باهنر و برخی از انقلابیون دیگر به آنجا رفت و آمد می کردند....شاید همین کارنامه پر از فعالیت مردمی و انقلابی علاء میرمحمدصادقی بود که موجب شد چندی پیش به همت جمعی از فعالان اقتصادی مراسم نکوداشت وی باحضور رییس دفتر مقام معظم رهبری و جمعی از اهالی فرهنگ نظیر دکتر حداد عادل برگزار شد. بیش از 8 دهه کار و کارآفرینی حاج علاء با فراز ونشیبهای متعددی همراه بوده است،از حجره ای در سرای حاج حسن در بازار تهران تا گرفتن حکم از حضرت امام(ره) برای پذیرش مسئولیت در اتاق بازرگانی وسپس ایجاد سازمان اقتصاد اسلامی با بازکردن اولین حساب برای حضرت امام (ره) و... موجب شده است اکنون کوله باری از تجربه و دیدگاه های اقتصادی را با خود حمل کند ، می گوید:" به نظر من این نرخ بهره ای که هست برای کسب و کار و تولید اصلا مساعد نیست و فوق العاده اجحاف است و به این ترتیب اگر بخواهد دوام بیاورد کار تولید متوقف می شود. با این نرخ 20 درصد یا کمی هم کمتر شاید باشد، اگر بخواهد کسی برای تولید وام بگیرد، برای تولید کننده مقرون به صرفه نیست..." او رمز موفقیت برای یک کارآفرین را در درستی و امانت داری و عجله نداشتن برای پولدار شدن می داند، توضیحات بیشتر را در پرسش و پاسخ با وی می خوانید:
بنده که رزومه جنابعالی را ملاحظه می کردم، با حدود 87 سال سن الحمدلله فهرستی از کارآفرینی و خدمات متعدد را درکارنامه دارید که ان شاءا... در طول مصاحبه در حد مقدورات به آنها می پردازیم و از تجاربتان در این عرصه ها بهره می بریم،این سوابق نشان می دهد که جنابعالی کارآفرینی موفق هستید ،لطفا توضیح بفرمایید که رمز این موفقیت چیست و با عنایت به این که کشور از نظر کارآفرینی در شرایط خاصی قرار دارد فکر می کنید چه تهدیدها و فرصتهایی برای کارآفرینی وجود دارد؟
-تشکر می کنم که به مساله کارآفرینی توجه دارید که همیشه و به ویژه درحال حاضر مورد نیاز جامعه است و خوب است که شما وسیله تشویق جوانان شوید که به کارآفرینی توجه بیشتری کنند، البته شرایط الان با گذشته تفاوت کرده است چرا که الان امکانات زیادی هست و اگر فردی بخواهد کارآفرینی کند با قدیم خیلی تفاوت کرده است ، قدیم این قدر امکانات نبود و مشکلات زیادتر بود و یک کارآفرین خیلی باید زجر می کشید و صدمه می خورد تا کسب و کاری را ایجاد کند و موفق شود ولی حالا به خاطر پیشرفتهای علمی در هر رشته اطلاعاتی کسب شده و امکاناتی فراهم شده است که افراد می توانند از آنها استفاده کنند و زودتر به هدفشان برسند.چیزی که خیلی مورد احتیاج است و کسانی که می خواهند در زمینه تولید و ابتکار و درنتیجه کارآفرینی فعالیت کنند، عجله نداشتن برای پولدار و ثروتمند شدن است، این بایستی سرلوحه کار افراد باشد چون به نسبت پیشرفتی که حاصل شده است الان توقع و عجله برای موفقیت و کسب امکانات فراوان و ایجاد زندگی مرفه درمردم به ویژه در جوانان خیلی زیاد شده است درحالی که در گذشته چنین شرایطی نبود..
از گذشته بگویید، خودتان چگونه شروع کردید؟
-ما کارمان را ابتدا در بازار در بخش خرید و فروش بعضی از کالاها در تهران و ارسال آن به برخی از شهرستانها که نیازمند این کالاها بودند، شروع کردیم.
یعنی کارتوزیع در بازار؟
-بله، کار توزیع داشتیم و حق العمل کاری، افرادی از شهرستانها مراجعه می کردند ونیاز به کالا داشتند که از بازار تهران تهیه می شد و به شهرستانها می رفت،قدیم این طور نبود که هر شهرستانی مستقلا یا از خارج کالا وارد کند یا اصلا کارگاه تولیدی در شهر باشد، بلکه مرکز فعالیت بازار تهران بود و از شهرستانهای مختلف در شمال و جنوب و شرق و غرب کشوربه بازار تهران می آمدند و کالا تهیه می کردند و به شهرستان می بردند یا طرفهای تجاری داشتند و از انها با تلگراف و نامه می خواستند که کالا برایشان تهیه کنند و بفرستند،ما درابتدای کارمان در بازار در سرای حاج حسن حجره ای داشتیم و کارمان بیشتر با دو استان مازندران و خوزستان بود که طرفهایی در این دو استان داشتیم که هرکالایی که می خواستند تهیه می کردیم و می فرستادیم ، ما خودمان کالاها را یا از خارج وارد می کردیم یا از کارخانجات داخلی به صورت انبوه یا از بازار به صورت خرد تهیه می کردیم..
از چند سالگی شروع کردید؟
-ما از وقتی که شخصا خواستیم کار کنیم من درفروردین 1331 در تهران با مرحوم برادرمان در بازار مستقر شدیم و شرکتی داشتیم که خودمان کار می کردیم ولی کارم را در بازار از 1324 شروع کردم که مدتی شاگردی می کردم حتی مدتی شبانه و همزمان در اکابر درس هم می خواندم ..
تا چه مقطعی؟
-تا دیپلم ،ابتدایی را مدرسه می رفتم ولی بعد که وارد بازار شدیم دیگر به کسب و کار مشغول شدیم، قبل از آن مدتی هم کارگری کرده ام و درکارخانه ریسندگی و بافندگی در کار تولید مشغول بودم، حدود 10ساله بودم ،شاید هم 9ساله بودم که کارخانه ریسندگی نور در اصفهان رفتم که روزانه با یک ریال من را استخدام کردند و من می رفتم و آن موقع ساعت کاری 12 ساعت بود.
یعنی در سن 10 سالگی با یک ریال دستمزد روزانه کار را شروع کردید؟
-..که 12 ساعت کار می کردیم..
چه دلیلی داشت که با این سن پایین کار می کردید؟پدرتان در چه شرایطی بودند؟
-پدرمان کسالت داشتند و درخانواده ما معمول این بود که بچه ها باید بروند کار کنند،لذا آن موقع که کارخانه می رفتم یک هفته شب کار بودیم و یک هفته روزکار و شب از ساعت 6بعد از ظهر تا 6صبح باید می رفتیم در کارخانه نور که اولین کارخانه ریسندگی بود که مرحوم عطاء الملک به اصفهان آورد و روزانه بابت 12 ساعت کار یک ریال می دادند، این که الان ساعت کاری معادل 8ساعت کار شده است ، در سال 1323 که حزب توده در ایران فعال شد یکی از خواسته هایش به نفع کارگر این بود که باید ساعت کار 8 ساعت شود و تلاش کردند با نفوذی که داشتند ساعت کار را از 12ساعت به 8 ساعت تبدیل کردند، وگرنه اول کار رسمی 12 ساعت بود یعنی یک روز یا یک شب کامل و من درسن 9 سالگی {این گونه} کار می کردم،مدتی بعد کارخانه دیگری در سر پل خاجوی اصفهان تاسیس شد به نام کارخانه فرشباف که من آنجا با دوزار و ده شاهی استخدام شدم یعنی دو ریال و نیم و دستمزدم بیش از دو برابر شد.البته بعدا چون سابقه ای داشتم و بلد بودم کار کنم، رشد کردم و دستمزدم به روزانه 4 ریال افزایش یافت.آن زمان جنگ جهانی هم شد و مردم در مضیقه بودند و مواد غذایی کم بود و گاهی دولت به دلیل عدم فعالیت نانوایی ها،نان را در گاری می ریخت و در میدان شاه قدیم اصفهان که الان میدان امام است توزیع می کردند و مردم از گاری ها نان تهیه می کردند..
اجازه بفرمایید سر نقاط کلیدی برویم از جمله این که چه شد به اتاق بازرگانی راه یافتید گویا حکمی از امام خمینی (ره) گرفتید..
- تقریبا چند ماه قبل ازانقلاب مردم به پیشتیبانی از امام و انقلاب اعتصاب می کردند، کارخانجات ما تعطیل بود و به دولت اعتراض داشتند ،اعتصابات خیلی سنگین و وسیع بود و کم کم به حمل و نقل و سوخت هم کشیده شد، آن موقع مهندس بازرگان و شهید بهشتی با ما رفت و آمد داشتند و آمدند اینجا منزل ما و به همراه سایر انقلابیون صحبت از این شد که با این شیوه ای که اعتصابات جلو می رود کم کم مردم تحت مضیقه شدید قرار می گیرند و شایعه بود که نانواها هم اعتصاب می کنند، قرار شد که کمیته تنظیم اعتصابات تشکیل شود وبعد گفتند که خوب است بعضی ها را برای اعتصاب تشویق کنیم و بعضی ها را برای کار کردن بیشتر که مردم در رفاه باشند لذا صلاح دیدند که با خود امام که در پاریس بودند تماس بگیرند و بخواهند که خودشان هیاتی را مقرر کنند، لذا امام چند نفر را معین کردند ازجمله مرحوم دکتر سحابی و دکتر باهنر که کمیته تنظیم اعتصابات را تشکیل بدهند و اینها همین جا(دفتر فعلی در خیابان شهید بهشتی) مستقر شدند و اینجا تبدیل شد به دفتر کمیته تنظیم اعتصابات ، بالاخره هر روزی به یک کارخانه ای البته بیشتر همراه با شهید باهنر می رفتیم و درباره این که چگونه اعتصاب یا تولید کنند، صحبت می کردیم.
یعنی هماهنگی و برنامه ریزی برای اعتصابات را انجام می دادید،ریاست با چه کسی بود؟
-ریاست با مهندس سحابی بود و بخش نفت آن با مهندس بازرگان و مرحوم هاشمی رفسنجانی بود، بخش آموزش و پرورش با شهید رجایی بود وچند نفر دیگر هم بودند.
جنابعالی چه سمتی داشتید؟
-من بیشتر با دکتر سحابی کار می کردیم و با یک عده ای از بازرگانان که بیشتر در بخش اصناف و بازرگانان بودیم.
اینجا ترس از هجوم ساواک نداشتید؟
-بله ولی این قدر به خاطر هماهنگی مردم دولت تضعیف شده بود که ساواک آن زمان دیگر نمی توانست کاری بکند.بعد کمیته استقبال از امام تشکیل شد و قرارشد که تشریف بیاورند و این افرادی که اینجا بودند هرکدام مسئولیتی گرفتند چون حکم نخست وزیری را امام به آقای بازرگان دادند و کم کم کمیته تنظیم اعتصابات تضعیف شده بود ولی مراجعات روزانه دوبرابر شده بود.آن وقت ما دیدیم که اینجا مراجعه زیاد می شود و باید سازمانی برای پاسخگویی به مردم باشد لذا من رفتم خدمت حضرت امام که آن هم شرح مفصلی دارد و عرض شد که لازم است هیاتی تشکیل شود که پیشنهاد این است که در اتاق بازرگانی مستقر شوند چون سازمانی هم وجود دارد و نامه ای نوشتم خدمت امام که در اسناد انقلاب موجود است و پیشنهاد کردم که شهید بهشتی و مرحوم موسوی اردبیلی که هردو عضو شورای انقلاب بودند، افراد ویک هیاتی را تعیین کنند که امام ذیل نامه نوشتند حضرات آقایان اقدام نمایید؛که البته شرح مفصل تر اینها در کتاب خاطرات بنده که چاپ شده، آمده است؛ من رفتم منزل مرحوم شهید بهشتی و ایشان گفتند که نظر شما روی چه کسانی است که من چند نفر را معرفی کردم از جمله آقای خاموشی که مدتی ریاست اتاق ایران را عهده دار شدند و چند نفر دیگر را گفتم شاید 10 نفر را گفتم ولی گفتم که البته 7 نفر کافی است که دکتر بهشتی چند نفر را نیز از آنها می شناختند و من فردایش پیش آقای موسوی اردبیلی رفتم و ایشان هم این اسامی را تایید کردند. بالاخره آمدیم اینجا و به آقایان گفتم که همچین کاری کردم و مرحوم شهید بهشتی هم گفتند که خوب است در اتاق بازرگانی مستقر شوید،من خودم هم شفاهی گفته بودم که محلی که برای هماهنگی اصناف و تولید کنندگان نیاز است بهتر است در اتاق بازرگانی باشد لذا ما در اتاق بازرگانی مستقر شدیم و بعد امام هم حکمی دادند که ما شدیم کمیته منتخب امام در اتاق بازرگانی...
جنابعالی از بنیانگذاران سازمان اقتصاد اسلامی و الان ریییس هیات مدیره سازمان هستید،سازمانی که تولی گری بسیاری از صندوق های قرض الحسنه را در کشور برعهده دارد، چه شد که به فکر تاسیس این سازمان افتادید؟
-ما ابتدا به خاطر نیازی که در جامعه بود و مردم با دادن بهره سنگین از بانکها وام می گرفتند با رفقا و دوستانمان به فکر این افتادیم که صندوق قرض الحسنه تاسیس کنیم و کسانی که نیازمند هستند و نیازشان محدود و کم است به بانک مراجعه نکنند و ما به آنها وام بدهیم،لذا دوستان ما صندوقی را در خیابان خراسان، لرزاده، ایجاد کردند و بعد از مدتی کم دیدیم که متقاضی زیاد است وچون آنجا از مرکز شهر دوربود، تصمیم گرفته شد در مرکز شهر و بازار هم صندوق دیگری ایجاد کنیم .کم کم چند صندوق دیگر هم درست شد..
اینها بعد از انقلاب بود؟
-قبل از انقلاب بود، ساواک هم مزاحمت ایجاد می کرد و گاهی می گفتند که شما چرا به افراد مختلف وام می دهید، به چه کسانی وام می دهید،مثلا یک نفر از وام ما اسلحه تهیه کرده بود ، البته ما اطلاعی نداشتیم که او وامی که از ما گرفته بود را صرف این کار کرده بود،اما او در اقاریر خودش در ساواک گفته بود که وام را از صندوق اندوخته جاوید در بازار گرفته ام که موجب شد یک دفعه ریختند داخل صندوق و مدیرعامل وقت آن را گرفتند وبردند و سوال وجواب کردند و خط و نشان کشیدند که نباید به هرکسی وام بدهید درحالی که موارد دادن وام ما مشخص بود و اتفاقا مرحوم هاشمی رفسنجانی آن فرد را معرفی کرده بود...این صندوق ها خیلی در مضیقه بودند تا انقلاب شد و ما به فکر افتادیم که این صندوقها را با صندوقهای دیگری که تاسیس می شوند زیر پوشش جایی باشند و تقویت شوند واگر بشود یک بانک اسلامی درست کنیم،بالاخره این فکر مورد قبول عده ای قرار گرفت و تقاضا کردیم که بانک اسلامی تشکیل شود،ما خدمت امام رفتیم وایشان گفتند که خیلی خوب است ونوشتند که تشکیل شود و بنده خدمت ایشان گفتم که اولین حساب را به نام خودتان باز کنیم که موافقت کردند و حتی یک پول جزئی ازخودمان دادیم که امام هم سهامدار این بانک شوند و برای شهید بهشتی و شهید صدوقی و چند نفر دیگر سهم گرفتیم و رفتیم مجوز بانک اسلامی را از شورای پول و اعتبار گرفتیم که به فاصله کمی عده ای سهام گرفتند وسرمایه ای هم برای بانک اسلامی تعهد شد اما دولت موقت بانکها را ملی اعلام کرد و بعد به ما هم گفتند که بانک اسلامی هم همین طور می شود و بانک منحصرا باید در اختیار دولت باشد و حتی چند بانک دیگر آن زمان مثل بانک پارس و بانک بازرگانی هم گفتند که باید دراختیار دولت قرار گیرند و ما دیدیم که تازه مقداری پول از مردم جمع آوری کرده ایم و اگر دولت این ها را بگیرد سزاوار نیست و موضوع را به شورای انقلاب گفتیم و آنها به بانک مرکزی توصیه کردند که با ما کنار بیایند ولی بانک مرکزی زیربار نمی رفت و می گفتند اگر با شما که بانک اسلامی هستید کنار بیاییم بانکهای دیگر که خارجی هستند مثل بانک روس و بانک انگلیس وغیره آنها هم متوقع می شوند و ما پاسخگو نمی توانیم باشیم بالاخره با مذاکرات چندین جلسه به این نتیجه رسیدیم وگفتند که اسم بانک روی آن نگذارید و همین کارهایی که می خواهید بکنید تحت عنوان سازمان کار کنید...
هنوز هم سازمان است یا بالاخره توانستید مجوز بانک بگیرید؟یا برای مجوز بانک شدن اقدام کردید؟
-نه ،نکردیم، یک بار این کار را کردیم ولی دنبال نکردیم و شورای انقلاب هم به ما توصیه کردند که دولت موقت را تحت فشار قرار ندهید، بالاخره سازمان اقتصاد اسلامی تشکیل شد و صندوق های قرض الحسنه را تحت پوشش قرارداد ودرحال حاضر حدود یکهزار صندوق زیر پوشش سازمان است درحالی که استقلال دارند و خودشان برای خودشان کار می کنند و سازمان مسئولیتی در دادو ستد آنها ندارد و فقط به آنها توصیه می کند که درچه مواردی وام بدهید و کارمزد اصلا نگیرید یا فقط مزد کار بگیرید.
یعنی کارمزد نگیرند؟
-ما مجوز مزدکار را از امام گرفتیم ولی فرمودند اگر برای صندوق چیزی بماند جایز نیست که کارمزد گرفته شود بلکه مزد کار گرفته شود لذا بسیاری از صندوق هایی که الان داریم حتی مزد کار هم نمی گیرند و عین پول را پس می گیرند ولی در برخی از شهرستانها و نقاط دور کسانی هستند که برحسب فتوای امام به آنها مجوز داده شد که حساب کنند که مزد کارشان چقدر است و معادل آن را از وام گیرنده بگیرند.
با عنایت به این که جنابعالی به عنوان رییس هیات مدیره سازمان اقتصاد اسلامی به فعالیتهای قرض الحسنه اشراف دارید و تاحدی در کنه مسایل نظام بانکی نیز هستید،عملکرد سیستم بانکی و نرخ سودی که الان اعلام می شود را چگونه ارزیابی می کنید؟
- به نظر من این نرخ بهره ای که هست برای کسب و کار و تولید اصلا مساعد نیست و فوق العاده اجحاف است و به این ترتیب اگر بخواهد دوام بیاورد کار تولید متوقف می شود.این نرخ 20 درصد یا آن طور که گفته اند کمی هم کمتر شاید باشد، به این ترتیب اگر بخواهد کسی برای تولید وام بگیرد، برای تولید کننده مقرون به صرفه نیست و تولیدی که بخواهد همه اش روی دریافت وام باشد، حتما ناموفق خواهد شد لذا باید دراین کار تجدید نظر شود و دولت کمک کند تولیداتی که بخصوص برای نقاط محروم و کم درآمد دارد، وام با نرخ ارزان 3 تا 4درصد بدهند تا تولید مقرون به صرفه شود و اشتغال ایجاد شود وگرنه اگر کسی بخواهد فرضا در روستاهای آذربایجان یا سیستان و بلوچستان در امر تولید سرمایه گذاری کند که اتفاقا ضروری هم هست ، با این نرخ بهره مقرون به صرفه نیست و دولت خوب است برای این جاها امتیازات خاص قایل شود که مردم بتوانند دراین مناطق ایجاد کارگاه های تولیدی کنند.
جنابعالی رییس اتاق مشترک ایران و کانادا هم هستید لطفا در مورد روابط مشترک تجاری دو کشور بفرمایید و این که آیا کانادا با تحریم هایی که اخیرا ترامپ علیه ما به راه انداخته است مشارکتی یا همراهی داشته است؟
-البته کانادا چون نسبتا از تکنولوژی خوبی برخوردار است ما که اتاق ایران و کانادا را تشکیل دادیم خواستیم که از آن تکنولوژی شان برای تولیدات ایران استفاده کنیم، چند سفر هم آنجا رفتیم و هیات تجاری بردیم و آوردیم برنامه این بود که در بخش تولید و به ویژه در کشاورزی از فرصتها استفاده شود،آنها هم آمدند و طرح هایی هم داشتند ولیکن چون دولت کانادا سیاستش کاملا پیروی و هماهنگی با آمریکا است ما نتوانستیم به آن ترتیبی که در برنامه مان بود از ایجاد روابط با کانادا استفاده کنیم چون آنها موانعی تراشیدند، اوایل خوب بود و زمینه های خوبی هم برای سرمایه گذاری مشترک ایجاد شد ولی بعد به بهانه صرفه جویی در هزینه حتی سفارتشان را در تهران تعطیل کردند و منتقل کردند به ترکیه ، البته ما روابطمان با سفارتی که در ترکیه هست، مناسب است و ان شاء ا... شاید در آینده بتوانیم هیاتی هم به کانادا اعزام کنیم که ما موکول کردیم به این که اول از آنجا هیاتی بیاید و یک موسسه ای به نام آی سی بی سی هست که تلاش دارد روابط تجاری ایران و کانادا را توسعه دهد و تا حالا هم اقداماتی کرده اند ولی در عین حال شاید این تبادل هیاتها انجام شود و درمذاکره هم هستیم .الان هم صادرات به کانادا داریم و کالاهایی هم به ایران می آید و می توانیم همین ها را توسعه دهیم.
آیا برای مساله استرداد خاوری، مجرم فساد بانکی هم اقدام مشترکی داشته اید؟
-اتاق مشترک ایران و کانادا از یکسری تجار تکشیل شده است که کمیسیونهایی برای توسعه روابط تجاری داریم اما به هیچ وجه در مسایل سیاسی دخالتی نداریم چون اطلاعاتمان هم خیلی وسیع نیست.
امسال سال حمایت از کالای ایرانی است، به عنوان یک کارآفرین موفق فکر می کنید حمایت از کالای ایرانی نیازمند چه کارها و اقداماتی است که باید در راس کار کارآفرینان کشور قرار گیرد تا این شعار خوب از حد حرف و صحبت بیرون بیاید؟
-به نظر من ما در درجه اول باید صرفه جویی را درنظر بگیریم.متاسفانه اسراف در جامعه ما بسیار زیاد شده است ،در خانواده ها درقدیم صرفه جویی بیشتری بود اما الان بسیاری از مواد غذایی و سایر کالاها اسراف می شود و دوبرابر مصرفشان تهیه می کنند.بعد این که باید برای نیازهایمان تولید کنیم، شعاری که مقام معظم رهبری امسال فرمودند شعار بسیار خوب اقتصادی است ،گرچه ایشان طی هفت هشت سال گذشته اغلب شعارهایشان اقتصادی بوده است ولی دراین یکی اگر مردم پیروی کنند ما را مستغنی از خارجی ها می کند چرا که درمواردی وقتی ما نیازی به خارجی ها داریم آنها ما را در مضیقه قرار می دهند واگر در تولید کالاهای مورد نیازمان خودکفا شویم این حربه از دست آنها گرفته می شود.
فکر می کنید چه مواردی در کشور موضوع کارآفرینی را تهدید می کند وباید رفع آن مد نظر مسئولان قرار گیرد؟
-دو سه چیز است که مانع شروع کار است که باید توجه کنند، یکی همین قوانین کار است که باید تجدید نظری کنند که مثلا کارگاهی که تازه شروع می شود تا یک مدتی مثلا یکی دوسال تا به بهره برداری برسد از شمولیت برخی قوانین کارو تامین اجتماعی معاف شوند. همه ازاین که با گرفتن یک کارگر چه اتفاقاتی می افتد وحشت دارند، دومین مساله مالیات است،قبلا وقتی که درنقاط محروم کارگاه تولیدی ایجاد می کردند تا 5یا 10 سال از پرداخت مالیات معاف بودند که این باید تجدید شود و وام ارزان قیمت به آنها داده شود تا کار کنند، نمی شود از روز اولی که طرف شروع می کند با همه این قوانین و مسایل سروکار داشته باشد بلکه باید تبدیل به تسهیلات شود که دراین صورت ما می توانیم بیکاری مان را تا حد زیادی مرتفع کنیم.
اگر دریکی دوجمله رمز موفقیت حاج علاء میرمحمدصادقی در کار را بخواهیم بدانیم چه می فرمایید؟
-گاهی دانشجویان رشته های اقتصاد که اینجا می آیند چیزی بپرسند،من خودم را عرض نمی کنم چون ما دراین حد نیستیم ،یکی این که افراد بایستی درستی و امانت در بخش تولید و صنعت و بازرگانی حتما داشته باشند، دوم این که پشتکار باید فراوان باشد، راحت طلبی با کسب و کار و تولید نمی خواند،بعد هم عجله برای پولدار شدن حتما نباید باشد،گاهی افرادی اینجا می آیند و مشکلاتی را مطرح می کنند مثلا می بینم یک جوان 29 ساله چند میلیارد تومان بدهکار شده است و کسری دارد، می گویم خوب شما چرا در 29 سالگی این قدر شلوغ کرده ای ، من دیدم عجله داشته است برای این ثروتمند شود درحالی که مردم در گذشته 40 سال کاسبی می کردند و حداکثر دوبرابر هزینه زندگی شان درآمد داشتند اما حالا با این توقعی که هست جور درنمی آید ، اگر این مسایل را در نظر بگیرند کشور ما امکانات و ذخایر و معادن فراوانی دارد که می شود در بخشهای مختلف تولید استفاده کرد.
حاج آقا شما متولد چه سالی هستید و چه زمانی ازدواج کردید، البته این پرسشها را برای شیرینی بیشتر مصاحبه می پرسم؟
-متولد شهریور 1310 هستم که مصادف با 10 رجب بوده است.درسال 1332 وقتی که 22 سال داشتم ازدواج کردم.4 فرزند دارم، سه پسر و یک دختر که اولین آنها دکتر حسین میرمحمدصادقی هستند که استاد دانشگاه و صاحب تالیفات فراوان و مدتی معاون و سخنگوی قوه قضاییه بودند ،دکتر حسن میرمحمدصادقی که استاد دانشگاه و متخصص فک و صورت هستند، دکتر محسن که در علوم تربیتی فارغ التحصیل شده اند و شاگردهایی دارند.دخترمان هم مدیر دبیرستانی است که خودمان تاسیس کردیم.